سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس حکمت، همراهی با حقّ است و فرمان بردن از حقدار . [امام علی علیه السلام]

امام هادی (ع) نجات دهند مردم ستمدیده عراق

     زیاد در جریان نیستم که چه اتفاق افتاده است و چه کسی از تحقیر شده‌های آسیا در آرزوی لقب شوالیه دوم به سر می‌برد. اصلا هم دوست ندارم که اسم این نفرت‌ها را بشنوم. بارها عرض کرده‌ام که مثل اینها همانند کسی است که –بسیار با عرض معذرت- در معبر عمومی بنشینند، تا از این طریق نامش‌شان سرزبان‌ها بیفتد و به بدی هم که شده مشهور بشوند. آخر عرضه هنر واقعی کار ساده‌ای نیست. پس به شهرت رسیدن از طریق هنرمندی، طاقت فرسا است. شوالیه اول دربار انگلیس بود که پی به راه کوتاه برد. او خیلی راحت با نوشتن اثری که جانمایه‌ای هنری نداشت، به ثروت میلیاردی رسید. ثروتی نه از راه هنر که به خاطر اهانت به ساحت کسی که امروز نزدیک دو میلیارد پیرو دارد. استعمار پیر انگلیس در بند هنر و غیر هنر نبود. اهانتی می‌خواست که پست‌ترین موجود آن را قبول کرده بود.

این‌که می‌گویم: دوست ندارم اسم این ذلیل‌ شده‌ها را بشنوم، به این معنا نیست که اسامی اینگونه گاهی ذهنم را مشغول نکنند. آیا به این فکر کرده‌اید که "نجفی" یعنی چه؟ اگر یک لحظه سر به تأمل بگذاریم، می‌فهمیم که اینها همان زالوهایی هستند که در هر دوره نان به نرخ روز می‌خورند. در هر دوره، لباس ویژه‌ای داشته‌اند. از این رو، خوب می‌دانند که به ساحت چه کسی جسارت کنند، تا زودتر در دربار شاهانه انگلیس پذیرفته شوند. امام هادی علیه السلام را انتخاب می‌کنند. چون می‌دانند، هنوز شعله‌های غربت این فرزند پیامبر فروزان است. هنوز زخم کاری تروریست‌های جهانی التیام نیافته است و هنوز نشان دست قاتلان بر بارگاه با شکوهش پیدا است. آری قاتلان همزادند. خوب می‌دانند که با این کار سر و صدایی ایجاد می‌شود. آنوقت ملکه انگلس می‌گوید: "چه خبر است؟" آنوقت رسیدن به مقام شوالیه دوم حتمی است.

     اگرچه با این کارها ممکن است لبخندی بر لب‌های دربار استعمار پیر بنشیند اما در دراز مدت حرف مولا امام صادق (ع)، صادق خواهد بود: " الحمد لله     الذی جعل أعدائنا من الحمقى!"

     زیرا اینگونه برخوردها باعث می‌شود که نگاه‌ها عمیق‌تر گردند و حوادث تحلیل بشود:

o         آیا به راستی، بازتاب هتاکی اول چه بوده است؟

o         امام هادی علیه السلام چه کسی است؟

     همه ما شاهد بودیم که عراق در چنگال القاعده قرار داشت. روزی نبود که چندین انفجار پیاپی صورت نگیرد. بیش از هزار وکیل مدافع برای جانی عراق، پیدا شده بود. تاریکی همه جا را فرا گرفته بود و هیچ روزنه امیدی وجود نداشت. زرقاوی، حاکم بلا منازع عراق بود و جکومت عراق بر بخشی از بغداد حاکم. هرجا مثلث مرگ بود و شیعیان در بدترین شرایط به سر می‌بردند. بمباران آمریکایی‌ها تا نزدیکی‌های حرم مطهر امیر المومنین (ع) رسیده بود و وادی السلام هیچ وقت چنین جنایاتی را تجربه نکرده بود. ناگهان باد غرور بر دماغ القاعده پیچید و به کمک وهابی‌های ناصبی حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام را مورد هتاکی قرار داد. ویرانی بارگاه ملکوتی این دو امام شهید همان و فرو باشی باروی القاعده در عراق همان. بعد از چند روز، زرقاوی به درک واصل شد و بسیاری از سران این فتنه، دستگیر شده روانه زندان‌ها گردیدند. کار به جایی رسید که سنی‌های مسلمان هم راه‌شان را جدا نمودند. هرجا مجالس "الصحوه" یا بیداری پدید می‌آمد. آری امام هادی (ع) با نمایش این غربت، شیعیان را متحد کرد و دشمنان را به دسته‌های گوناگون تقسیم نمود. پس به نظر من این امام معصوم شهید، نجات دهنده اصلی مردم ستمدیده عراق است.

     امام هادی (ع)، دهمین ستاره روشن امامت است. انسانی است، معصوم و واجب الاطاعه. سخنان دارد که باید با آب طلا نوشت. به این فراز از سخنان او نگاه کنید، چقدر زیبا و دلنشین است: "... و مَن کانَ علی بَیّنَة مِن رَبّه هانَت عَلَیهِ مَصائِبُ الدُّنیا وَ لَو قَرَضَ وَ نَشَر."

     او علاوه بر دارا بودن شرایط عصمت و طهارت، آموزگاریِ جلوه‌های زیارت جامعه را نیز به عهده دارد. اگر این زیارتنامه نمی‌بود، حجت بر جامعه انسانی تمام نبود. زیارت جامعه باعث می‌شود که انسان با خواندن آن از مرز حیوانیت فاصله بگیرد. این چیزی است که شکمبارگان دنیا به هیچ عنوان به آن رضاینت نمی‌دهند. زیارت جامعه باعث می‌شود که چشم و گوش انسان باز شود و دست به هر اقدامی نزند.

     جای مطرح کردن بعضی از فرازهای جامعه در این‌جا بود. می‌خواستم با این بهانه، همین کار را بکنم اما وقتی در برابر آن آبشار نور قرار گرفتم، جرأت آن را به خود ندیدم. زیرا کلمه کلمه و واژه واژه این سند افتخار آفرین، احتیاج به تفکر عمیق دارد. باید یک فرهنگسرا به وجود آید، تا حق آن ادا شود. من با چه زبانی بگویم که امامان معصوم ما کوه‌های سر به فلک کشیده صبر و بردباری و " مُنْتَهَى الْحِلْمِ" هستند؟ و از طرفی "وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ".

     اگر همین دو عبارت کمی واضح بشود، ژرفای این اثر ماندگار را احساس خواهی کرد.

     شاید با این مثال بتوانم شما را به مفهوم ذهنی‌ام نزدیک‌تر بنمایم. معاویه، اگر نه هشتاد سال که شصت سال آزگار بر امیر المؤمنین (ع) اهانت کرد. روی منبر‌ها، در عقد و عروسی‌ها، در مجالس خصوصی و عمومی‌ لعن بر مولا را جا انداخته بود. تا آن‌جا که می‌گویند، یکی از خطیبان درباری در یکی از نمازهای جمعه‌ این سنت را از یاد می‌برد. وقتی بازگشتن در مکان یاد آوری، مسجد ذکر بنا می‌کند که دیگر هرگز این ذکر مهم فراموش نشود. عجیب این‌جا است که در طول این شصت تا هشتاد سال آب از آب تکان نمی‌خورد. بخشی عظیم از مردم هم به این کار عادت می‌کنند.

     آدم وقتی در این برهه از تاریخ قرار می‌گیرد، کاسه صبرش لبریز لبریز می‌شود. خونش به جوش می‌آید. نمی‌تواند این همه هتاکی‌ها را تحمل کند. می‌خواهد غرور شکسته را ترمیم نماید. دست به توجیه می‌زند. شاید چنین چیزی واقعیت نداشته باشد. شاید، دست دشمنان اسلام و خارجی‌ها در کار باشد اما نه، چنین چیزی هم واقعیت دارد و هم هتاکان بنی امیه، در وقت ادای این کلمات، دچار یک صرفه خشکی نمی‌شدند. آیا معاویه بر حق بود؟ هرگز. نباید با عجله قضاوت شود. باید دندان بر جگر بگذاری تا مفهوم "منتهی الحلم." را بفهمی. از طرف دیگر، بنی امیه بر صندلی‌های امتحان نشسته‌اند، باید عبارت "وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ‏" هم معنا شود.

     رفوزگی بنی امیه که مسلم شد، زیارت عاشورا تعیین نمود، ملعون واقعی چه کسانی هستند. همین لحظه که این مطالب را می‌نویسم، شاید صدها هزار انسان، مشغول خواندن آن باشد. تازه، نه تنها معاویه که آل زیاد، آل مروان، همه بنی امیه و طیف بزرگی از جباران و جنایت‌کاران و قداره بندان تاریخ لعن می‌شوند. نه یک روز که هر روز. نه هر روز که هر لحظه. آری "و ما اکثر العبر و أقل الإعتبار."

     پس با این بیان، صدق زیارت جامعه به اثبات می‌رسد و این‌که اگر امامان معصوم ما عکس العمل فوری نشان نمی‌دهند، دلیل ضعف‌شان نیست. ظرفیت فوق تصور و بردباری بی‌انتها گاهی به نمایش گذاشته می‌شود.

         در خصوص امام هادی (ع) ما شاهد جریان دیگری نیز هستیم که مخصوص خود او است و آن این‌که او نه با خواندن حدیث و آیات قرآن که با خواندن قطعه شعری جباری را به زانو در آورد. جباری چون متوکل عباسی که در مسند قدرت قرار داشت و امام هم تحت نظر او بود. تأثیر آن قطه شعر چنان بود که متوکل جام شراب را بر زمین کوبید و ریش ریایی‌ با اشک چشمانش تر شد. این شعر را من در جایی دیگر ندیدم. شاید مال خود مولا باشد و الا حسن انتخاب او شایسته تقدیر است. امامان ما شاعر نیستند و لا ینبغی لهم الشعر اما چون دارای زبان برترند، اگر یک مقدار سطح شونده را بالاتر فرض کنند، زیباتر سخن می‌گویند که به نظر ما شعر می‌آید.

     در این سند، ابتدا حال و ضع دنیا زدگان بیان می‌شود که چطور برای فرار از مرگ در دژهای چون قله های کوه زندگی می‌کنند اما نمی‌توانند جلو چنگال‌های مرگ را بگیرند. بالاخره در اوج عزت و جلال، سرازیر حفره‌های تنگ و تاریک می‌شوند. پس از مراسم تدفین است که منادی‌ای ندا می‌دهد: کجاست آن آرایه‌های طلا، تاج‌های مرصع و زیورهای گوناگون؟ کجاست آن صورت‌های ناز پرورده که آفتاب هم از پشت پرده‌های زیبا آنها را ندیده است؟

     آن هنگام است که قبر، با زبان فصیح سخن می‌گوید: اکنون روی آن صورت‌های ناز، کرم‌های گوشتخوار راه می‌روند! عمری با شادمانی خوردند و نوشیدند! حالا زمان آن رسیده است که خورده بشوند.

      فرازی از این شعر از چنان تشخیص قدرتمندی برخوردار است که باید که اصل آن را ببینید:

فأفصح القبر عنهم حین سائلهم

تلک الوجوه علیها الدود یفتتل

قد طال ما أکلوا دهرا و شربوا

و أصبحوا الیوم بعد الأکل قد أکلوا

     با این تحلیل کوتاه، باید متوجه شده باشیم که چرا بی‌هنران و کرکس‌های شاهین نما نمی‌توانند، پرچم سبز بارگاه ملکوتی امام هادی (ع) را پر اهتزاز ببینند.

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سید حسین فاطمی 91/3/5:: 10:34 صبح     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها