در تاریخ 12/2/ 1392 هجری شمسی، رویدادی اتفاق افتاد که به سادگی وجدانهای بیدار انسانها نمیتوانند آن را فراموش کنند. این اتفاق ناگوار، نبش قبر حجر بن عدی، صحابی جلیل القدر اسلام و مجاهد مردی است که ذلت غدر و خیانت به انسانیت را نپذیرفت. با آشکار شدن بدن تازه و غرقه به خون این شهید گلگون کفن، از سه چهره هم پرده برداری شد. اینها عبارت بودند از:
ü مدعیان اسلام.
ü مدعیان طرفدار حقوق بشر.
ü مدعیان رسانههای بیطرف.
تا آن لحظه شعار وهابیت بر این استوار بود که صحابه پیامبر (ص) از قدر و منزلت والایی برخوردار هستند. از لحاظ حدیثی اگر روایتی به آنها منتهی گردد، نباید سند آن روایت بررسی شود. زیرا مقام صحابه گرامی پیامبر (ص) بالاتر از این است که دروغ بگوید. از لحاظ هدایت و راهنمایی چنان است که حدیث "أصحابی کالنجوم، بأیهم اقتدیتم اهتدیتم"، را در هر موقعیتی تکرار میکردند. هر قدر به آنها تذکر داده میشد: این تشبیه تناسب ندارد، آنها اما حرف خودشان را میزدند. با نبش قبر صحابی جلیل القدر، حجر بن عدی شهید، از این پس اگر چنین حرف هایی بزنند، به آنها گفته خواهد شد که به قول برادران همسایه ما: "خر خودتان هستید!"
پیش از این حادثه، باران واژههایی چون حقوق بشر، دیدبان حقوق بشر، سازمان ملل، سازمان امنیت، قرار داد ژنیو، دادگاه جنایت جنگی و جامعه جهانی برای اندک چیزی چنان سیل خروشانی به پا میکرد که آنطرفش ناپیدا بود. آدم فکر میکرد، این جهان عجب از جامعه جهانی خوبی برخوردار است که برای کوچکترین مسأله، چنان صدا به صدا میشوند که مجرمی جرئت جنایت پیدا نمیکند. با نبش قبر حجر بن عدی، هر آزاد مردی این احساس را دارد که دروغگویان فاسد، چندین هزار برابر جانیان وحشی نفرت انگیزترند! آنها وقتی جنایتی را مرتکب میشوند، شهامت این را دارند که کنار قبر دهان گشوده عکس یادگاری بگیرند. اینها اما تمام بشریت را مثل خودشان گوساله خیال میکنند.
یکی از شگفتیها، سکوت مرگبار غولهای خبرگزاری دنیا بود. ما فعلا از الجزیره و العربیه این انتظار را نداریم. چرا که پول العربیه را عربستان سعودی تأمین میکند و باید هم مزد بگیران بر اساس سیاست آنها خبر را منتشر کنند. الجزیره هم آن کانال تلویزیونی محبوب گذشته نیست؛ کانالی که به خاطر افشاگریهایش گاهی با خطر بمباران آمریکا رو به میشد. زیرا بعد از عزل رئیس آن که یک فلسطینی الاصل دردمند بود، الجزیره هم مثل دیگر تلویزیونهای عرب، زیر نظر یکی از شیوخ حاکمه قطر قرار گرفته است. فعلا تنها اسم آن الجزیره است اما از خبر گزاریهای غربی این انتظار نمیرفت. زیرا تا کنون پیش نیامده است که آنها خبری را ولو با رنگ و لعاب استعماری و در درجه چندم منتشر نکنند. در فاجعه سامرا، ما با خبرهای تازه به تازه رو به رو بودیم و من خودم عکسهای متنوعی از آن لحظهها دارم.
مهمترین دلایل این سکوت مرگبار را در سه چیز میتوان جستجو کرد: 1- درست است که جنایت سامرا فراموش ناشدنی است اما تنها بنای مرقدها آسیب دیده بود. در اینجا جنازهای را از قبر بیرون کشیدهاند. داد گاه بین المللی جنایات جنگی اگر وجود داشته باشد، اینجا موضوعیت دارد. 2- خود کار فرمایان این کانالهای تلویزیونی، شریک جرم هستند. زیرا کمک مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی آن جانیان را اینها به عهده دارند. پس دامن زدن به این مطلب، به بی آبروریی اربابان منجر خواهد داشت. 2- اصطلاحی که جانیان به کار بردهاند، شبیه این جمله است: "انتقلنا جسمانه إلی موضع آخر." اگر چنین باشد، بدن هنوز سالم است و الا از "رفاته" استفاده میکردند. وقتی بدن سالم باشد، دو خطر در پی دارد: اول اینکه حقیقت اینگونه تمام وهابیهای جهان را زیر سوال میبرد که چرا هتک حرمت مؤمن واقعی نمودهاند. پس محلی برای شبکههای چون "کلمه"، "وصال" و... نمیماند. دوم اینکه با افشای این راز، حقانیت دین اسلام را برملا میشود و در شرایط فعلی افشای این راز به نفع اتحاد یهود و نصارا نیست.
اما جهان کنونی، عصر استعمار انگلیس را پشت سر گذاشته. خبر نبش قبر در سرارسر جهان پیچید و پیرامون آن تحلیلهای فراوان شد. حجر کیست؟ چه کسانی دشمن حجر بودند و هستند؟ چه کسانی از جانیان پشتیبانی میکنند؟ اولین کسی که در بین کفار قریش فکر نبش قبر مادر رسول اکرم (ص) به ذهنش خطور کرد و کفار قریش مانع شدند، که بود؟ اولین کسی که در تاریخ اسلام دست به این عمل شنیع زد، در کدام شجره قرار دارد؟ آیا حجر تنها در مرج العذرا به شهادت رسید؟ چرا وقت شهادت دستان او بسته بود؟ آیا مردی به این عظمت پیدا میشود که فقط با اعلام بیزاری نکردن از شخصی جانش را از دست بدهد؟
مدتی از نبش قبر این شهید نگذشته بود که بسیاری با این چهره با شکوه تاریخ آشنا شدند و بسیاری از جمله علمای اهل تسنن از این عمل شنیع و ضد انسانی، اعلام برائت و انزجار نمودند. اگر حادثه سیر طبیعیاش را میپیمود، چه بسا پیشنهادهای نشست و کنفرانسهایی در جهان اسلام مطرح میشد. این روند به هیچ عنوان به نفع حامیان جنایت نبود. هرچه زودتر باید این پرونده مختومه اعلام میشد و الا هم جانیان مطرود جامعه اسلامی میشدند و هم مدافعان آنها دیگر نمیتوانستند از اهرم جامعه جهانی، حقوق بشر و... استفاده نمایند. کار ابتدایی آنها این بود که خبر را نادیده بگیرند اما نمیشود، دهانها را بدوزند. پس مسؤلیت خاموش کردن این هیاهو را که باید به عهده بگیرد؟
یک تعبیر بسیار رسا را، رهبر جمهوری اسلامی ایران، آیت الله خامنهای در یکی از سخنرانیهایش داشت که من وقت شنیدن آن تعجب کردم و حالا متوجه میشوم که رساتر از این تعبیر امکان ندارد. ایشان در آن سخنرانی دولت اسرائیل را به "سگ دربان" آمریکا تشبیه کرده بود؛ سگ زنجیری که کافی است در شرایط بحرانی آن زنجیر را برداری. همین کار هم اتفاق افتاد. اسرائیل اول از طریق رسانههای آمریکایی و غربی یک خبر دروغینی پخش کرد. خبر این بود که هواپیماهای آن کشور از خاک لبنان، یک خودرو حامل موشکهای پیشرفته به حزب الله لبنان را هدف قرار داده است. فکر میکرد این شایعه، نبش قبر را تحت الشعاع قرار میدهد اما این خبر به سه دلیل از طرف یکی از تحلیلگران سوری در بخش عربی BBC رد شد. حالا چاره ای جز این نداشت که مرکز تحقیقاتی "جمرایا" را راکت باران نماید. منتها با این فراز از رسانههای وابسته که مفهوم خاصی دارد: "پیش تر، باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده در مصاحبه با شبکه تلویزیونی اسپانیایی زبان تله موندو گفته بود اسرائیل حق دارد از خود در برابر انتقال تسلیحات پیشرفته دفاع کند . "
این چنین شد که فکر میکنند، مثل همیشه، بر سر جامعه جهانی کلاه گذاشتهاند و چیزی به نام نبش قبر از خاطرهها پاک میشود. در ظاهر اینطور به نظر میرسد. زیرا بیشتر خبرگزاریها فعلا آن را نشخوار میکنند اما از لحاظ تجربی و آموزههای دینی هتک حرمت با این وقاحت، بی پاسخ نخواهد ماند. ما در عراق شاهد جنایاتی از این دست بودیم اما پس از آن فاجعه بزرگ، دست و پای القاعده جمع شد. از کجا معلوم که خون جوشان حجر ابن عدی اینبار بشریت را از دام مثلث یهود و نصارا و وهابیت نجات ندهد؛ مثلث شومی که نه به مرده انسان حرمت قایلند و نه به زنده انسان کرامت. شاید این آخرین دست و پا زدن نیروهای ضد بشری است که هم خطرناک است و هم خلاصی.
کلمات کلیدی: